دریاچه ارومیه، نمادی از بحرانهای محیط زیستی ایران، طی دو دهه گذشته با کاهش چشمگیر سطح آب و رسیدن به نقطه بحرانی مواجه شده است. این دریاچه که زمانی تا ۶ هزار کیلومتر مربع وسعت داشت و زیستگاه متنوعی از گونههای گیاهی و جانوری بود، اکنون بیش از ۹۵ درصد از مساحت خود را از دست داده و تبدیل به خاکسترهای نمکی و باتلاق شده است.
کارشناسان خشک شدن این دریاچه را نتیجه فرایندی پیچیده میدانند که عوامل آن شامل افزایش بیش از حد سطح زیرکشت کشاورزی، برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی، حفر چاههای غیرمجاز و نبود مدیریت هماهنگ بین دستگاهها است. بخش قابل توجهی از برداشت آب به حوزه کشاورزی بازمیگردد که با توسعه ناپایدار و استفاده ناصحیح از منابع آبی فشار شدیدی بر این اکوسیستم وارد کرده است.
علاوه بر این، کاهش بارندگیهای سالانه و تغییرات اقلیمی نیز وضعیت را بحرانیتر کرده و موجب شده است تا آب ورودی به دریاچه کاهش یابد و تبخیر آن زیاد شود. این امر باعث بروز طوفانهای نمکی مکرر شده که سلامت مردم، کشاورزان و دامداران منطقه را تهدید میکند و آسیبهای جدی به خاک و محصولات کشاورزی وارد کرده است.
با وجود ایجاد ستاد احیای دریاچه ارومیه و اجرای برنامههایی همچون کاهش سطح زیرکشت، اصلاح الگوی آبیاری و مدیریت منابع آب، اما کارشناسان معتقدند که بدون اراده قوی ملی، همکاری بیندستگاهی، استفاده از فناوریهای نوین و مشارکت مردم، این اقدامات ناکافی خواهند بود.
مسؤولان جهاد کشاورزی تأکید میکنند که امنیت غذایی نباید قربانی بحران آب شود و راهکارهای سازگار با حفظ منابع آب، از جمله انتخاب گونههای کمآببر و اصلاح الگوی کشت، باید جایگزین روشهای ناپایدار فعلی گردد.
در نهایت، کارشناسان و فعالان محیط زیست هشدار میدهند که ادامه روند فعلی نه تنها به نابودی کامل دریاچه ارومیه منجر میشود، بلکه موجب بروز بحرانهای گستردهتری در حوزه سلامت، اقتصاد و مهاجرت خواهد شد. نجات این پهنه ارزشمند نیازمند عزم ملی، مشارکت گسترده و اصلاحات جدی در سیاستهای مدیریت منابع آب و کشاورزی است.
























